گوشه ی ابروی ماهُ می شه دید
زیر سقف ِنقرهکوب آسمون
شبح شهر سیاهُ میشه دید
ترمه و عقیق و آب و آینه
گوشهی ابروی ماهُ میشه دید
بعضیا مثل ستارهها؛ سپید
رفتن و تکیه به آسمون دادن
بعضیا رو پشت بوم خونهشون
موندن و ماهُ به هم نشون دادن
باز باید یه دور دیگه بگذره
از همین یک دو سه روز عمرمون
میمونیم یا نمیمونیم با خداس
پای سفرههای افطار و اذوون
کاشکی عطر نفس فرشتهها
این دل عاشقُ مبتلا کنه
کاشکی بارونی بیاد از آسمون
قلبای شکسته رُ طلا کنه
کاش زمونه فرصتی به ما بده
فرصت دوباره آشنا شدن
کاش یه بارم ما رُ قابل بدونن
برا پر کشیدن و رها شدن
خوش به حال اون ستارههای دور
که غبار جاده رُ جا میذارن
سوار اسب سیاه شب میشن
تو رکاب ماه نو پا میذارن
خوش به حال اون جوونههای نور
که شدن شکوفههای شب عید
اونا که پرندههای دلشون
از رو دستای قنوتشون پرید
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 14:24 توسط عبدالجبار کاکایی
|