با عشق ممکن است

فاضل عزیز

با عشق ممکن است تمام محا ل ها . 

با این که سخت ترین سوال ممکن رو پرسیدی و خدا فقط می تونه جواب این سوال رو بده دوست دارم به عنوان خلیفه ی خدا سعی کنم جواب بدم.

نمی تونم با خودم خلوت نکنم و این حرفا رو بزنم عشق نتیجه قلب زود باور آدماست سلیس و ساده که باشی عاشق هم هستی زیرکی به رندی و زهد نزدیک تره تا عشق برای تمام این کلمه ها دلیل ندارم ..می بینم گاهی کسی رنجیده می شه و گاهی کسی به وجد میاد از کلمه ها و همین .سرمایه من این زود باوری و ساده انگاری جهانه ...

................................

فیل و فیلم "گشت ارشاد

تو فیه ما فیه مولانا اومده کسی فیلی رو لب چشمه ی آب می برد  فیل هر بار که عکس خودشو با اون هیبت ترسناک تو آب می دید رم می کرد و در می رفت حالا حکایت فیلم گشت ارشاد آقای سهیلی هم بی ربط به این ماجرا نیست اونایی که تو واقع نمایی این فیلم نتیجه ی تدبیر های غلط شون رو می بینن بر آشفته می شن و رم می کنن ...این فیلم از نظر موضوع درست نمایی ست از تدبیر کودکانه مواجهه با مشکلات اجتماعی . جایی که فقر هنوز عربده می کشه و رشوه بیداد می کنه با چه حسن اعتماد ساده لوحانه ای عده ای رو امین اخلاق مردم می کنند و مجوز دست درازی به حریم شخصی شهروندا رو بهشون می دن.

.......................................

عصبیت نتانیاهو

هنوز از هیچ اسراییلی دلیل قانع کننده ای برای رفتار های فاشیستی رژیمشون نشنیدم  از بچه های غزه تا طرفداران صلح قربانی خود خواهی یک نظام  مغرور و دیکتاتور می شوند و طبق معادلات جهان جدید سرمایه ابتکار عمل رو در دست داره ...

........................................

خانه ای که دو کدبانو ست خاک تا زانوست

برام جالب بود ببینم برای اولین بار حضور یک رییس دولت در مجلس برای پاسخ گویی به نماینده های بخشی از مردم ( مثلا اکثریت) چه جوریه.. واقع نمایی بود از فرضیات ذهنی خودم فکر می کردم خیلی بد بین شدم اما وقتی به تحقیر نماینده ها و سوال کننده ها رسید فهمیدم تاسیس عدالت خانه واقعی  درایران بعد از مشروطه بیش از یک قرن کار دارد عدالت خانه ای که عتاب و خطابش قوه ی مجریه رو وادار به کرنش کنه..  وقتی هم مجلس و هم رییس جمهور داعیه نمایندگی مردم رو دارند و ساز و کار قانون هم همین رو می گه داستان خانه ای که دو کدبانوست خاک تا زانوست تکرار می شه  

 

نارنجی پوش

ناقد حرفه اي فيلم نيستم اما سينما بيشتر از خيلي هنر ها اثر گذاره برا همين هم فيلم ها رو دنبال مي كنم قلاده هاي طالبي رو هنوز نديدم اما نارنجي پوش مهرجويي رو ديدم با احترام به مهرجويي سو‍ژه رو هضم نميشه كرد پسره مي خواد ايران بمونه سپور بشه دختره نابغه رياضيه پسره سپور شدنش هم خل خل بازي و ديوونگي و اسم در كردن داره سوژه ميشه برا روزنامه ها سعي مي كنه جنون تميز كردن رو نشون بده كه بيشتر به وسواس نزديكه تا درك انرژي مثبت از همون نوعي كه خانماي بشور بساب اهل نجس و پاكي بهش مبتلا مي شن اين وسط طنز و لودگي نظافت چيا و مديراي ارشدشون به خلق موقعيت هايي از فيلم مي رسه و عشق بازي سپور با جاروي دسته دار و هري پاتر و غيره ...  چقد جاي شاعرا تو سينما خاليه

 

 

 

پایان دلتنگی

 

 

اين لحظه ها پايان دلتنگي

اين روز ها محكوم بي صبري ست

من پا به پاي گريه بيدارم

دنيام عجيب اين روز ها ابري ست

 

حسم شبيه خواب و بيداري ست

بين نديدن ها و ديدن ها

حسي شبيه ترس يه گنجشك

از شاخه هنگام پريدن ها

 

بي ترس اين دلشوره ها هر شب

فانوس دنياي تو روشن بود

اين شهر روزي شهر روياهام

اين خونه روزي خونه ي من بود

 

اي لحظه ي آرامش و تصميم

حس مي كنم بسيار نزديكي

من با تو مي مونم تموم عمر

من بر نمي گردم به تاريكي

 

 

طعم توت

 

 

من با تو ام نه من که تمام سکوت ها

بی اعتنا به خط کشی عنکبوت ها

 

می بینم این که طالع خورشید می دمد

بر صحنه ی تلاطم کف ها و سوت ها

 

می بینم ازدحام شگفت کبوتران

از بین دست های بلند قنوت ها

 

می بینم این که خاطره و خنده می شود

 این های و هوی هرزه ی باد و بروت ها

 

شیرین من به تلخی ازین قصه یاد کن

روزی که خاک پر شود از طعم توت ها

 

چند روز پیش سر سنگ سید حسن حسینی بودیم  حیف تبسم نمکین سید و ملاحت شیرینش سنگ بلند سبز از ان همه که سید بود چه داشت که بگوید جز بیتی از غزلش .هیچ کس داد من از فریاد جان فرسا نداد/عاقبت خاموشی مطلق به فریادم رسید سکوت به فریاد سید رسید سکوت قله ی عقلانیت است در این بی سر وسامانی ..