سرباز آخر

 

قطعه ی سربازآخر را یثربی تنظیم کرد و فریدون آسرایی اهنگسازی و اجرا .به نظرم برای گفتن از جنگ این روایت شاید امروزی تر بود حرف زدن با سرباز اخر کسی که هم روحش تکه تکه شد هم جسمش این تابوت های آخر وقتی بر می گردند که نگاه ها تلخ ترشده و نفس ها حبس تر و برادر ها به هم بد گمان تر درست تو این تلخ کامی ها شاهد برگشتن سرباز اخریم افسانه ای که تمام شدنی نیست

 

دیر آمدی ای جان عاشق

 

بی چتر و بارانی از این باد

 

ای تکه تکه روح معصوم

 

ای تار و پود رفته  از یاد

 

 

 

دیرآمدی  تا قد کشیدم

 

با خاطراتی از تو در سر

 

دیر آمدی از باد و باران

 

دیر آمدی! سرباز آخر

 

 

 

پنهان شدی در خاک شاید

 

خاک از تن تو جان بگیرد

 

تا شهر تنها باشد و ابر

 

دلشوره ی باران بگیرد

 

 

 

امروز دست آشنایی

 

بیرون کشید از عمق خاکت

 

کم کم به یاد خاک آمد

 

انگشتر و مهر و پلاکت

 

 

 

در شهر می پیچد دوباره

 

بوی گلاب و اشک و شیون

 

تا شیشه ی عطر تنت را

 

از خاک بیرون می کشم، من

 

 

 

این ریشه های مانده در خاک

 

دلشوره ی توفان ندارند

 

پایان این افسانه ها کو

 

افسانه ها پایان ندارند


اسکار و فرهادی

باید خوشحال باشیم و امیدوار که به قول اصغر فرهادی نظام ما آدمهای متفاوتی دارد و همین متفاوت بودن سبب شده تا ظرفیت‌های متغیر و متعددی داشته باشد.

 

روزی که در طراحی بوم هنر تصویری کشور «جدایی نادر از سیمین» مقابل اخراجی‌ها قرار گرفت، حدس می‌زدم این تراژدی پایان غم انگیزی برای طرف بازنده داشته باشد. اما طرف بازنده کسی بود که طراح این تقابل بود.

 

با اینحال، انصاف و بی‌انصافی؛ مهر و بی‌مهری؛ ستم و عدالت؛ دروغ و راستی و این معجون‌ها؛ تار و پود فرهنگ ما را می‌سازد. فرهنگی که تنها رندی عالم سوز سر از آن در می‌آورد.

 

«جدایی نادر از سیمین» را دیدم؛ واقع‌نمایی درخشانی از جهان ما بود. بی‌تعارف و مجامله ما همین هستیم! در تصمیم‌گیری؛ در اراده؛ در قطعیت و یقین؛ در شک و محافطه‌کاری؛ در نفاق و معنویت و این هویت 40 تکه‌ی سرزمین ماست که به هم می‌آید.

 

احساس می‌کنم، فاصله‌ی زیادی بین ته دلمان تا نوک زبانمان وجود دارد. اصغر فرهادی قصه‌ای ساده گفت و جایزه‌ای که در جهان امروز بسیار بزرگ است؛ گرفت. شبیه به کاپ جام جهانی فوتبال! سعی نکنیم این شادی بزرگ را کوچک نشان دهیم. باور کنیم که سینمای ما، هم اصغر فرهادی دارد هم مسعود ده‌نمکی. همان هویت چهل تکه! تماشای ما به جهان؛ منظرهای متفاوتی دارد. ما همینیم که هستیم.




نشست اسفند ماه عصر شعر و ترانه ، جمعه ۱9 اسفند ساعت ۱۶:۰۰ در فرهنگسرای ارسباران با حضور شاعران و ترانه سرایان و خوانندگان .

مکان : تهران - بالاتر از پل سیدخندان - خیابان جلفا - فرهنگسرای ارسباران (هنر)

ورود برای همه آزاد و رایگان است.


جشنواره های فرمایشی   

در حال حاضر دو گونه جايزه  در كشور به مولفان آثار ادبي اهدا مي شود گونه ي دولتي و گونه ي خصوصي  از نظر رفتار شناسي با نيان اين جوايز اغلب فاقد انصاف و واقع بيني هستند و حوزه فرهنگ كشور مجال تاخت و تاز و عقده گشايي ست جريان هاي ميانه رو از دو سو هدف طعن و هتك قرار مي گيرند به نظر مي رسد زمينه سازي براي فرهنگ نياز مند زمان طولاني تر ي ست اين اعتراف كسي ست كه در برگزاري جايزه هايي با حمايت دولت سعي كرده است مديران فرهنگي دولتي را مجاب كند تا سعه ي صدر داشته باشند و جريان هاي ادبي مستقل را به انصاف خوانده و از هيچ يك پاسخ نگرفته . كارنامه جوايز ناكام شبهاي شهريور و ايران ما گواه اين مدعا ست


ادبیات به خاطر محدودیت حوزه مخاطب نسبت به هنر های تجسمی و تصویری به ویژه سینما اغلب در سطوح نخبگی جامعه نشو و نما دارد . براین اساس اعمال ممیزی و کنترل و حصر و قلع آن برای نظام مدیریت فرهنگی که مجری اوامر سیاسی است کار ساده ای ست .

ادبیات متعهد و اجتماعی دهه شصت که خاستگاهی کاملا مردمی داشت در ادامه مسیر با چهره پردازی ژورنالیستی و ماکت سازی سیاسی و تزریق محتوای فرمایشی از طریق جشنواره های هدفدار در ریل اختصاصی نظام مدیریت فرهنگی قرار گرفت و به سمت بی هویت «انقلابی نمایی» سوق پیدا کرد و قربانی جعل و وضع تئوری های اقتدار گرایانه و شعار های ساده لوحانه ی اصحاب سیاست شد . جشنواره های پیاپی برای بزرگداشت این ماکت بی ابهت و رنگ و رو رفته با بهره گیری رسانه ای از گذشته آبرومند آن نمی تواند یک اتفاق مهم در عرصه ادبیات معاصر ایران تلقی شود .

در حقیقت نوعی یارگیری سیاسی در عرصه فرهنگی اتفاق می افتد که فاقد پشتوانه علمی است . ناگفته نماند که مدیریت فرهنگی کشور در سالهای اخیر ظرفیت بیشتری برای تنزل کیفی جشنواره ها داشت لذا شوراهای علمی و اجرایی اغلب با توجیه حفظ وضع موجود و ناکام گذاشتن مدیران فرهنگی در تنازل جایگاه ادبیات نمایشی جشنواره ها تا سطح گماردن کارمندان ادبی به جای شاعران و نویسندگان ، در مناصب خود باقی مانده اند که از این زاویه باید فداکاریشان را ستود

با وارد شدن شهرداری به فعالیت های فرهنگی نخستین نشانه های خلاقیت و آفرینش آزاد ادبی در فرهنگسراها آشکار شد اما این فعالیت ها که در دو شاخه معاونت اجتماعی شهرداری و سازمان فرهنگی هنری انجام می گرفت همواره توسط شاخک های حساس ارشاد رصد می شد تا جایی که سازمان فرهنگی هنری با رعایت جانب احتیاط و معاونت اجتماعی شهرداری با محدود کردن فعالیت های خود به مسدود ماندن فضای فرهنگی کشور تن دادند. در شرایطی این چنین برگزاری جشنواره ادبی عنوانی جز «فرمایشی بودن » ندارد . لذا در حوصله مدیریت فرهنگی فعلی کشور نمی بینم که بتواند حداقل در سطح جشنواره های گذشته فیلم فجر ، به جشنواره ادبی بزرگ و جامعی تن در دهد .

با این همه امیدواری استعداد های جوان را برای سنجش و آزمون ادبی سالانه تحسین می کنم و به داوران و کارشناسان ادبی که علی رغم محدودیت به احترام حضور جوانان تن به همکاری می دهند ، خسته نباشید می گویم.