محرم

يك شهر دعا کرد و بلا كم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

 

اي ماه چه دير آمدي از راه و عجیب است

دل واپس تو  عالم و آدم نشد امسال

 

پيش از تو محرم شد و پيش از تو عزا بود

مويي ز عزاداري تو كم نشد امسال

 

جایی ننشستیم که یادی نشد از درد

شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال

 

صد خيمه ي خاموش به تاراج جنون رفت

يك خاطر آسوده فراهم نشد امسال

 

در گريه نهفتيم عزاي شب خود را

تاوان تو زخمي ست كه مرهم نشد امسال

 

 

تو كجايي

 

 

نقش ِكاشياي نقاشي شدي

سنگ ِمسجداي بي نام ونشون

عطر ِسجاده ي نخ نماي من

شمع ِسقا خونه هاي اين واون

 

پاي منبراي كهنه گم شدي

توي كشكول ِكتاباي عتيق

حل شدي درست مث يه حبه قند

ته استكانِ ِحرفاي عميق

 

پاتوق ِنديمه هاي بي گناه

نخ ِتسبيح ستاره ها شدي

مهرتُ گرفتي و روز ازل

از من ِبي سر وپا جدا شدي

 

تو كجايي كه فرشته ها مي گن

من اگه توبه كنم مياي پيشم

پر كن آغوشمُ از عطر ِتنت

من از اين فاصله عاشق نمي شم