سرا پا
اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به
پاييز نسپرده ايم
سادگي بكر
شهرستاني و تحصيلات عالي و آرمان هاي ديني براي ساختن جامعه اي معنوي و آزاد و شور
همگرايي دهه شصتي ها و صحنه مهيج روزهاي جنگ مستعد ساختن آدمهايي مثل قيصر امين
پور بود تا عنصر خلاقيت در عالم معاني بيايد و اين مجموعه را كامل كند و عقلانيت
بر هيجان غلبه كند و رود متلاطم خيلي زود به به مصب خويش برسد.
شكفتگي و آرامش عقلاني ادب انقلابي در اواسط دهه
شصت بروز كرد با نيايش واره هاي سلمان و عاشقانه هاي قيصر و آموزه هاي معرفتي كه
روز بروز در آثار شاعرانش برجسته مي شد.در عبور از دهه متلاطم و پر هيجان شصت عده
اي شاعر ماندند و عده اي به تهيج و تحريك مديران فرهنگي به صف مبلغان شاعر پيوستند
بلاغ و تبليغ آرمان سياسي مديران انقلابي بود با
چشم اندازي بلند پروازانه و گاه خود خواهانه يادم مي آيد در برنامه اي تلويزيوني
دعوت شده بودم مجري كه از مديران نامدار فرهنگي و دست بر قضا مشق شاعري هم كرده
بود درامد كه:" همانطور كه مي داني انقلاب ما بعد از انقلاب نبوي پيامبر"ص"
دومين انقلاب بشري در كره زمين بود كه شور آرمان خواهي اش اجاره نداد گفتگو را
ادامه دهم ولي درخشش فروغ اميد و آرمان را در چشمهايش مي ديدم و باورم مي شد كه
انرژي زايدالوصفي در خيالورزي انقلابي وجود دارد كه شاعران خلاق و متعهد را به
مبلغان تئوريهاي انقلابي بدل مي كند .
صف بندي
هاي چندين و چند باره سياسي در كشور سبب شد ه تا يار كشي و نزاع بر سر تابوت
مردگان آشكار شود وحفاري سالهاي سپري شده
عمر شاعران براي يافتن نسبتي موجه از سوي جريان هاي سياسي به سنتي متداول تبديل
شود.
سكوت و
حاشيه نشيني قيصر و پرهيز از وارد شدن به ميدان متلاطم و سياسي شده ادبيات شيوه اي
عقلاني براي حفظ هويت شخصي و مصون ماندن از صدمات روحي بود و كسي حق ندارد سالهاي
سكوت شاعران راتفسير كند اگر چه سكوت سرشار از ناگفته ها باشد .
با اين
حال همراه كردن در گذشتگان با شرايط متغير سياسي و اجتماعي روش ناپسندي ست كه
متاسفانه باب شده و رسانه هاي رسمي در آن گوي سبقت از همه ربوده اند . ضمن آنكه در
مواجهه با اين رفتار سايتهاي خبري نيز عكس العمل مشابه نشان مي دهند.
در تفسير
سكوت شاعر تنها شعرش حق اظهار نظر دارد و قيصر گلايه هاي ظريف و گاه درشت گويي
رادر زبان شعرش تجربه كرده است.
بغض هاي
كال من چرا چنين
خنده هاي
لال من چرا چنين
در گذشته
سرگذشتم اين نبود
حال شرح
حال من چرا چنين
سال و ماه
و روز تو چرا چنان
روز و ماه
و سال من چرا چنين
نسل
اعتراض انقراض يافت
واي من
زوال من چرا چنين
نسبت دادن
قيصر به جريان هاي متغير و متنوع جفا به
شاعر است منظر او ادامه سنت شريف آزادگي ست روشنفكري كه سالهاي جنگ با مردم بود و
سالهاي بعد از جنگ هم با مردم قيصر از اين دو آزمون سربلند بيرون آمد و معلمي شد
براي نسل هاي پس از خود كه شعور معصوم مردم را در تلاطم هاي سياسي رصد كنند نه
تفسير خودخواهانه ي قدرت را .
-------------------------------