دو غزل
دو غزل به سبک هندی و حاصل چند ساعت بیدل خوانی البته نسبت معنایی با بیدل و تفکر بیدل ندارد بیشتر بر اثر علاقه ایست که زمانی به این شیوه داشتم و خالا ندارم
قیامت
تاوان همين يك دو نفس بود، غم ما
يك شوخي بد بود وجود و عدم ما
ما ناز غزالان تو بوديم و نهان شد
در گرد و غبار تك و تاز تو ، رم ما
قانع به نگاهیم ز محرومی دیدار
از دولت تو بس كه زياد است كم ما
ويرانگريم ضبط نفس بود و دگر هيچ
خو كرده به تنهايي و عزلت، ستم ما
جز يك دو قدم نيست تكاپوي نگاهم
از بس گره افتاد به ابروي خم ما
انسان
این شعبده، خرگوش و کلاهی و سری بود
چون وهم حضور تو کلاه دگری بود
خو کرده به تنهایی خویشیم در این خاک
رویای تو بی طاقتی مختصری بود
آرامش ما رنگ تعلق به کسی داشت
کابوس غم انگیز قفس، بال و پری بود
در فکر تو افتادن و با یاد تو بودن
شبگردی و تاریکی کوه و کمری بود
تشریف تو بر قامت زاهد به چه ارزد؟
این خرقه ی بی فایده پالان خری بود