بذاريد نوحه براتون بخونم محرمه

بعضي وقتا فرصت عاشق شدن خيلي كمه

 

بعضي وقتا آدما رو توي آتيش مي ذارن

اگه شعله ور نشن از تو آتيش در ميارن

 

ميشه تو معركه باشي  بي خبر بيرون بياي

پا تو آتيش بذاري  هيزم تر بيرون بياي

 

 

 

 

 

 

 ازجمله يادگاراي خون حسين منبراي بلنديه كه تاوان خون او رو بايد ادا كنن . اين منبرا سهم زيادي  تو آگاهي و فهم ديني طبقات متوسط و پايين جامعه دارن .منبري هيات ديشب آلودگي هوا رو گردن مردم گذاشت و گناهان نشمرده شون. نوعي استفاده كمك آموزشي از محيط زيست براي تعليم و تربيت .بسيار حرفهاي خوب و بسيار حرفهاي غير متعارف از گذر شنيدن بيان منبري هاي هيئتهاي مذهبي و مجالس ختم و غيره و كذا مي شنويم  مجلات سياري كه به لطف سنت نبوي در موضع خطابه و تذكير بي نظارت نهادي علمي هر شب و روز روي كيوسك باندهاي آيوا منتشر مي شوند .سپس دور دست مداح افتاد و تا با دكوپا‍ژ سر صحنه  پاچه شلوار تاريخ را به يقه كت روزگار خودمان گره بزند با صداي ريتم يكدست گروه همنوا. .پشت در اما صف نيازمندان بي نياز از موعظه هوش ربايي مي كرد.

 

با شمس آل احمد مدت كوتاهي اياق بودم شب ختم پدرم اومد و گفت همه چيز مجلستون خوب بود الا مناسبتش .گزيده گو و اصيل بود يه شب با هم منزل ولي محمد ايلامي رفتيم حالي داشت  شمس از سادگي و متانت ولي محمد . خدا هر دو رو بيامرزه.

 

شعر ها ي سپيده مختاري رو خوندم  به نظرم جنبش غزل مدرن هنوز فراورده هاي قابل اعتنايي داره البته اگه از صنعت قافيه پردازي و صحنه آرايي به سبك فيلمنامه بگذريم كه در شعر بيشتر تفنن ميشه تا جديت .

 

چند بیت از شعری تازه.....

 

 

ما را رها نكرد خدايي كه آفريد

در كار ما كرشمه ي صبري دوباره ديد

 

 پيداست اخم پنجره از پرده هاي كور

پيداست بغض خانه ام از روزن كليد

 

 لب بسته ايم و زخم دهان باز كرده است

اين بار هم سكوت به فرياد ما رسيد

 

دلواپسیم و کار به سامان نمی رسد

داغیم و خواب سنگ به پایان نمی رسد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نشست عصر شعر و ترانه سه شنبه 7 دی ماه 1389 در تالار فرهنگسرای ارسباران با حضور شاعران و ترانه سرایان و اجرای موسیقی بر گزار می شود .